سرزمین مادری

سرزمین مادری

خداوندا هزار حالم حقیر درگه پاکت
سرزمین مادری

سرزمین مادری

خداوندا هزار حالم حقیر درگه پاکت

لحظه بیداد

شرر، شعف بانگ است و فریاد

محرم است امشب

آسمان همچنان خاموش و بیدار

شاهد بسیار

قلم سفت و بر عرش وفادار بر پا

سخن دوران وهن است و افکار بسیار

ماندن در سیل سیاهان یا گذر از دار و بردار

جهت یک راه است

هر که باشد بیدار چون صیاد

اقیانوسی مواج     کرجی چوبدار...!

شب روشن ، شب رجعت

شب بازگشت و انابت

وداع دیگر ما

 

-      امروز  حدیثت  نشنودم  و چراغت  را در شکاف درب تاریک  یافتم

-      و این وداع  دیگر  ما بود

من قصه  خواستن  تورا   با   باد سپردم

تا به ابد صدایمان  را جاوید سازد

در پس گوچه های تاریک شهرت به دنبالت نخواهم آمد

 

امروز  چشمم را بستم  به آمدن و رفتنت

ترا  نخواهم  بخشید  و خود راراکد و خسته  همچو باتلاقی گشته ام

که خواهد بلعید همه را دخود   ، همه خاطره ها را   ، همه یاد هارا  ، نام هارا

سکوت

سکوتم   اینجا

فریاد  عدالت و سازش است

زیر  چکمه های ظلم

زنان  گرسنه و کودکان معصوم

نمی دانند میراثشان را

آنچنان  مردمان  در رنجند

که فریادشان

در هیاهوی معیشت

در هوای جان

خاموش است

شاید  روزی  چون همیشه   چون تاریخ   

بر  خاک شود  قبای ریا      - جامه تزویر